-
در انتظار ارامش بودنت..
جمعه 15 فروردینماه سال 1393 01:08
-
نفس هایم خلاصه در نفس های توست..
یکشنبه 3 فروردینماه سال 1393 03:12
-
چهار شنبه سوری..
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1392 21:30
-
دوست دارم..
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1392 00:52
-
شبی به بوی پیرهن تو..
جمعه 16 اسفندماه سال 1392 03:19
-
ارامش بودنت..
شنبه 3 اسفندماه سال 1392 14:12
-
حس خوب..
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1392 00:07
-
...
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 23:44
امروز خونه بودم.. صبحش با صدای گرم تو بیدار شدمو دباره باهم چشامونو بستیم تا ظهر.. خیلی خیلی خیلی خوب بود.. بعد این مدت که صبح ها ساعت 4 بیدار میشدم واقعا کیف داد الان نشستی تو بغلم دستامو گرفتم دور تنتو مینویسم.. دلم برات خیلی تنگ شده.. روزایی که تو پادگانم تو لحظه های تنهایی تو اون دفترچه کوچیکه مینویسم این روزا حس...
-
سربازی
یکشنبه 8 دیماه سال 1392 16:27
سلام عشقم.. امروزبعد از مدت ها اومدم اینجا..بخاطر تو اومدم ..که تو روزایی که نیستی اینجا خالی و سوت و کور نمونه..امروز دومین روزه..احتمالا آخر هفته میای...دیشب بدون تو خیلی سخت خوابم برد...تا 3ونیم بیدار بودم...طرفای عصر بهم زنگ زدی..حدود 1 دقه باهم حرف زدیم ولی باز همونم خوب بود...حس کردم اونجا خیلی شلوغه و پسرای بد...
-
سربازی..
شنبه 7 دیماه سال 1392 01:45
فردا قراره برم سربازی.. از شنبه تا 4شنبه از هم دوریم تو این یک سالو 8 ماه اولین باره .. بدجوری دلتنگت میشم.. ولی به قول شاعر بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم.. (جز دلتنگی چی میتونم بگم؟ از همیشه دلتنگتر شدم ولی سعی میکنم قوی باشم.. ایشالاه زود تموم میشه.. شاید جسمامون از هم دور باشه ولی دلامون بهم گره خورده.....
-
ابشار یخ زده
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 23:00
امروز رفته بودیم کوه.. قرار بود بریم جای قبلی اش بخوریم.. چقدر روز قشنگی بود.. مثل همه ی روزایی که با هم هستیم .. با تله رفتیم بالا.. بعدشم رفتیم جای قبلی که کرسی داشت رفتیم زیر پتو حسابی گرم شدیم.. بعدشم اش خوردیم تو راه برگشت رفتیم یه جای دنج.. انگار یه معجزه اونجا بود.. یه ابشار یخ زده که هیج کس فکرشو هم نمیکرد که...
-
شب یلدا..
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 01:55
امشب شب یلداست.. امروز از صبح باهم بودیم با هم تو مترو کرج صبحونه خوردیم.. نون بربری با پنیرو گردو.. بعدشم کادوی تولدمو که فرزانه خریده بودو بهم دادی.. فلاکس سبزه بعدشم رفتیم دنبال کار تو روز خوبی بود.. فردا میخوام برم اموزشی.. باید 5 صح بیدار شم چند ساعت پیش کچل کردم.. امشب خیلی سرده.. وقتی گرمای تورو دارم عاشق شبای...
-
پیشتم..
یکشنبه 24 آذرماه سال 1392 02:27
دلم میخواد بینویسم.. .. - عشقم چیکار میکنی؟ -کنار بخاری منتظرم بیای تو بغلم ولو شی تو بغلم.. - اومدم عشقم.. فک کردی کجا بریم؟ - اول بشین تو بغلم موهاتو یکمی ببوسم.. چی پوشیدی؟ - قربونت برم.. یه تیشرت بنفش پوشیدم.. با شلوار مشکی ، لم دادم تو بغلت.. - من عاشق بوسیدنتم.. - منم عاشق بوسه هاتم.. تکیه دادم بهت.. - اروم اروم...
-
روز زمستانی..
جمعه 15 آذرماه سال 1392 02:12
امروز.. سرد ترین روز زندگیم بود.. امروز.. خیلی خاص بود دیروز صبح زنگ زدمو جواب مساحبه رو گرفتم.. ساعت 10 بعدش.. - پاره ی تنم - جونم - وای شکوفه.. محکم محکم محکم بغلم کن.. - محکمه محکمه محکم دارم فشارت میدم.. چشاتو ببند بازم ببوسمت.. .. تو مساحبه قبول شده بودم.. بهت نگفتم تا امروز سوپرایزت کنم مثل همیشه رفتیم کوه.....
-
...
یکشنبه 10 آذرماه سال 1392 03:33
امروز 9 اذر بود.. فردا قراره زنگ بزنم جواب مساحبه رو بگیرم .. خوابم نبرد.. امشب مریض شدی .. تنت داغه هو تب داری فردا اگه حالت خوب شه همو میبینیم.. دو جارو در نظر گرفتم یا پارک جمشیدیه یا کاخ سعد اباد تمام برنامه های فردامو کنسل کردم.. امیدوارم حالت زود خوب شه قبل از این که بگی حالت خوب نیست به این فکر میکردم که با هم...
-
سوپرایزی در پیش است..
جمعه 1 آذرماه سال 1392 22:17
استرس دارم.. فردا قراره برم مساحبه واسه امریه سربازی.. رفتم موهامو بچه مثبتی کوتاه کردم حسابی سوالات اعتقادیو ازین جور کوفتو زهرمارا خوندم شلوار پارچه ایو همه چیزمو هم اماده کردم صبح زود باید راه بیوفتم تا 7:30 اونجا باشم به تو چیزی نگفتم اخه تصمیم گرفتم وقتی جواب مساحبه میاد که انشالاه مثبته حسابی سوپرایزت کنم.. چند...
-
شب بارونی..
جمعه 1 آذرماه سال 1392 21:57
(این عکسو تا دیدم گفتم جاش تو وبمون خالیه) دیروز از صبح تا شب بارون قطع نشد من رفته بودم سر کار.. تو راه برگشت دستای سردمو تو دستات گرفته بودی.. خیابونا خیس خیس بود.. خیلی قشنگ بود ولی.. حیف که دستای واقعیتو نداشتم.. ولی انگار یادت تو قلبم یه چراغ گرم روشن کرده بودو تمام خستگیمو گرفتی.. این روزا بدجوری جات کنارم...
-
محرم..
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1392 01:53
امشب شب عاشوراست.. این چند روزه دلم یجوریه.. انگار یه گم شده دارم که دوست دارم بیاد دستامو بگیره هو تو چشام نگاه کنه بعد با تمام وجودش بغلمو پناه خودش کنه هو سرشو به سینم تکیه بده تا اشکاشو با دستام پاک کنم منم لبامو بازارم رو موهاش غرق بوسش کنم.. اون گمشده ی من تویی.. این روزا بدجوری دلتنگتم.. فردا شب ،شب شام...
-
پاییز..
سهشنبه 14 آبانماه سال 1392 00:13
امروز رفته بودیم کوه... روز قبلش تو بهم گفته بودی حس میکنم خیلی خوشمیگذره منم حس میکردم قراره بارون بیاد.. صبح زود ساعت 7 راه اوفتادیم وقتی رسیدیم انگار هیچ کس پای کوه نبود انگار معلوم بود که پاییز میخواد یه روز بینظیرو بهمون بده.. رفتیم همون جای قبلی.. من سری اتیشو راه انداختمو نشستیم کنارشو گرم شدیم.. جوج زدیم با...
-
...
شنبه 11 آبانماه سال 1392 00:52
امشب چقدر بهم نزدیکی.. -لبتابو روشن کردم دلم خواست یکم بنویسم - پس من سرمو میذارم روپات.. تو بنویس -باشه نازم خوبی نفس من؟ -اره عشقم یکم کسلم.. نمیدونم چرا! -قربونت برم بیا تو بغلم ببینمبرات شکلک در بیارم بخندی؟ -مگه بلدی؟ میدونی کلا منو خیلی سخت میشه خندوند - چشام مستته.. عشق بینظیر منی.. از خونه ایندمونو رویاهامون...
-
سوتیه بزرگ..
جمعه 10 آبانماه سال 1392 16:13
حسابی دلم برات تنگ شده بود.. ولی چند روزیه که کارامون بهم گره خورده هو نشده بود همو ببینیم.. بدخره امروز همو دیدیم.. رفتیم نازی اباد با هم یکم قدم زدیم بعدش رفتیم انقلاب تو میخواستی کاغذ واسه طراحیت بخری تو راه به انقلاب میخواستی به من اس بدی که اشتباهی اس دادی به داداشت (رضا چرا ازم پرسیدی پنکک زدم یا نه؟) انگار دیگه...
-
رمز تاریخ اولین دیدار (روز/ماه/سال)
سهشنبه 30 مهرماه سال 1392 02:53
-
ستاره ی قلبم..
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1392 01:42
تو این لحظه سرتو گذاشتی رو پام.. منم دستمو اروم میکشم رو موهات یکم که با هم حرف زدیم بعد نشستی جلو لبتاب منم از پشت بغلت کردم الان داریم چهار دستی تایپ میکنمیم ... امروز عید قربان بود.. صبح که چشمامو تو بغلت باز کردم با یه بوسه ی اروم عیدو بهم تبریک گفتیم این روزا.. این لحظه ها، انگار مثل حس سفر به دل کویر میمونه.....
-
ترانه ی زندگی..
سهشنبه 23 مهرماه سال 1392 02:40
خوابم نبرد.. دلم خواست بنویسم حیفه این روزارو ثبت نکنم.. تو این لحظه سرتو گذاشتی رو سینم.. نفسای گرمو ارومم میخوره به تنت دارم به صدای قلبت گوش میدم.. (میدونی عشقم.. بودنت برام مثل یه ترانه ی بی نهایت قشنگه که زیبا ترین ملودی دنیارو روش گذاشتن... صدها بار ، هزاران بار ، میلیون ها بارم اگه گوشت بدم باز هم انقدر دلنشینه...
-
امشب..
شنبه 20 مهرماه سال 1392 00:28
امشب دلم خواست دباره بنویسم.. انگار امروز صبح که چشامو باز کردم چشای تورو دیدم که روبروم باز شده.. پر از ارامش.. پراز گرما.. دستامو میکشیدم رو تنت تا سردت نشه امروز صبح خواب دیدی که اومدی خونمون من رو سرت یه چادر سفید انداختم.. امروز با هم یه نذری کردیم.. این که اگه کار سربازیم جور بشه نفری 10 تومن بدیم به یه خیریه...
-
باغ پرندگان..
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1392 23:45
امروز یه روز پاییزی زیبا بود.. پاییزی که با تو زیباییش صدچندان شده چند وقت بود که دوست داشتیم بریم باغ پرنده گان که امروز تصمیم گرفتیم بریم.. منم کلی خوراکی برداشته بودم تا اونجا حسابی بهمون خوش بگذره یه حسی بهم میگفت امروز یه روز خیلی قشنگه هوا خنک بود.. اون دریاچه هو غذا دادن به مرغابی هاش.. قدم زدن رو اون پل چوبیو...
-
شکوفه ی من..
شنبه 13 مهرماه سال 1392 00:38
امشب چه دلتنگم.. به یاد گذشته های به تاریکیه اتاق کوچکم امده ام به یاد روز های بی تو.. روز هایی که پاییزو زمستان سیاه سفید بود.. و من انگار گاهی زیر برفها مدفون میشدم امشب میگویم، که زیر برفهای سرد به تو فکر میکردم.. به دستهای گرمو وفادارت به نور قلبت که خورشید میشودو گلها شکوفه میدهند.. به بوسه های مستانه که چشمایت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 13:36
Index of / Name Size 01. Man - tormenting.mp3 1.1M 01 All This Time.mp3 10M 01 All This Time[1].mp3 1.0M 01 Real Love.mp3 1.1M 02.Selena Gomez - A Year Without Rain.mp3 1.1M 02 Delam Khoone.mp3 1.2M 03 - Out From Under.mp3 1.1M 03. Seven hundred round.mp3 1.1M 03 Irreplaceable (Irreemplazable) (www.Bia2Music.com).mp3...
-
ارامش..
سهشنبه 9 مهرماه سال 1392 23:43
امروز سه شنبه بود.. قرار بود بریم سینما که کنسل شد با هم رفتیم مانتو خریدیم دلم حسابی برات تنگ شده بود بعد از خرید رفتیم تو پارک نشستیم ، نمیشد همدیگه رو بغل کنیم ولی انگار وقتی دستای همو فشار میدادیم قلب هامون همدیگه رو به اغوش میکشید.. .. این روزا یکمی برامون مهم شده.. قراره من کنار دانشگاه همزمان برم سربازی اگه بشه...
-
به یادتم..
دوشنبه 1 مهرماه سال 1392 03:46
به توفکر میکنم... تو نیستی... چه سخت است که نزدیک باشی... اما... اما نباشی... تمام این شبها را بیدار میمانم... و به تو فکر میکنم... با یاد تو، تحمل این روزها آنقدرها هم دشوار نیست... ایستاده ام... همینجا... کنار تمام دوست داشتن هایمان... بهانه ها... دلتنگیها... کنار درد و دلها... قصه ها... شعرها... کنار خنده...