دیروزو با هم رفتیم کوه
اب رودخونه کم شده بود.. ولی ما رفتیم بالاترو کنار یه جوی اب نشستیم
خیلی قشنگ بود
منم سری کفشمو در اوردمو پاهامو کردم تو اب بهت تکیه دادم
دلم برات خیلی تنگ شده بود
بعد گفتم چشاتو ببندی تا گلی که برات خریده بودمو بهت بدم
تو کلی خوشحال شدیو شعری که برات گفته بودمو خوندم..
باز یه شعر دربو داغون از دل من پر کشیده
تو ی اوج بی قراری به دل تو سر کشیده
اخه من که جز تو دیگه خونه ای ندارم
اگه تو پیشم نباشی قلبمو به کی بسپارم
تو که تنهاییمو دیدی خسته از این روزگارم
تویی خونه ی امن من تویی محرمو یارم
پس نگاه کن توی چشمام اشکامو با دستات بچین
نه دیگه بی تو نمیشه بی تو تنهاییمو ببین
..
بعد با هم کتلت خوردیم.. من یچیزی رو دخت دیده بودم که فک میکردم کهرباست
رفتیم نزدیک تا کنارش عکس بگیریم که دیدیم یه قارچ درختیه
با این حال کنارش عکس گرفتیم
تو راه برگشت دوست داشتم بریم باغچه نسیم ولی تو اصرار داشتی از راه تله بریم
قرار شد سنگ کاغذ قیچی کنیم.. که هر دو بارشو سه بر صفر باختی
ولی با این حال از راه تله رفتیم.. تو راه به خره چیپس دادی..
بعد رفتیم اونجا بطری ابو پر کنیم
تو مترو انقدر خسته بودیم که خوابت برده بود
شبشم با هم فیلم ترسناک نگاه کردیم..
خداروشکر که پیشمی..
بیشتر از قبل مراقبتم
..
دلم گرفته..
الان دو روزه باهات سردم
دوست داشم بیشتر سعی میکردی از دلم در بیاری
چند شبه افکار پریشونم نمیذاره بخوابم
شاید فردا اخرین روز ماه رمضان باشه.. باید همو پیدا کنیم
احساس تنهایی میکنم..
امیدوارم قلبمو پدا کنی
این روزا خیلی یاد گذشته ها میوفتم..
اون روزا که میگفتی من مثل قوی سپیدم.. قوهای سپید فقط یبار عاشق میشنو بدون اون تا ابد تنها میشن
...
تو کدوم کوهی که خورشید از تو دست تو می تابه
چشمه چشمه ابر ایثار روی سینه ی تو خوابه
تو کدوم خلیج سبزی که عمیق اما زلاله
مثل ایینه پاک روشن مهربون مثل خیاله
تو به قصه ها شبیهی ساده اما حیرت اور
شوق تکرار تو دارم وقتی میرسم به اخر...
..
شکوفه..
دوست دارم
امشب شب بیستو سوم بود
مرتضی بهم غروبش اس داد امشبو بریم مسجد ولی انتن ایرانسل خراب شده بود
تو گفتی حس بدی دارم.. منم سری گفتم نمیرم
گفتم پیشت میمونم..
باهم دعای جوشن کبیر خوندیم
هر لحظش حست میکردم
بعد گفتی حدیث گفته اگه این نمازو بخونید حتما حاجت میگیرید
(دو رکعت، تو هر رکعت ایاک نعبدو ایاک نستعین رو صدبار بگو ذکر رکوع و سجده رو 7 مرتبه، بعد نماز یه لااله الا الله یه دور تسبیحات حضرت زهرا بگو بعد برو سجده و صدتا صلوات بفرست و از امام زمان کمک بخواه)
..
با هم خوندیم..
من حس خاصی داشتم.. اون لحظه چشام پره اشک بودو بهت گفتم:
(دیدی چقدر زود تموم شد..
ببین چشم به هم بزنیم چیزی نمونده تا مرگ
می خوام بی اندازه عاشقت باشم
می خوام بی اندازه باهات به خدا برسم
انگار تمام این زندگی یه شب قدره ،بیا باهم قدرشو بدونیم
تو یار منی...
اشکامو پاک کن با چشای بسته ببوسمتو به خدا برسم )
تو هم گفتی:
(قربونت برم.. توعشق بی نظیر منی..اشکاتو پاک میکنم دستامو بگیر تا منم باهات پرواز کنم..)
الان تو بغلم خوابیدی
غرق ارامشو بوی پیرهنم
دستامو میکشم رو تنت تا سردت نشه
خوب بخوابی