برای تو که بهترینمی...

بی تو همرنگ زمستان بودم...

با تو من پر شدم از بوی بهار

چشمه ی خشک دلم جاری شد...

با تو من دشت شدم

سبز شدم

مثل گل روییدم...

بی تو سیلابی گل آلود بودم

با تو من باران شدم

پاک و زلال

نم نمک باریدم..

بی تو انگار شبی

بی ستاره بودم..

با تو من پر شدم از نور امید...

دم به دم تابیدم..

با تو دل نور گرفت..

شور گرفت..

اشک هم شیرین شد..

با تو هر پیشامدی در زندگی

رنگ زیبایی گرفت

شوره زار خسته ی زندگیم

از گلستان قشنگ عشق تو رنگین شد...

تقدیم به عشقم...بخاطر تموم مهربونیاش...تا پای جون دوستت دارم..

دربند..

یکی از بهترین روزهای زندگیم..   کنار بهترینم..

من ازت میخواستم این کارارو انجام بدیمو ازش عکس بگیریم  ولی تو بهم میگفتی دیونه این کارا چیه..

منم بهت گفتم بعدا میفهمی..


رگبار ارامش..

این عکسو دیشب گرفتم...

همون لحظه که دلامون بیقرار بود..   ولی اروم بودیم..

یهو صدای بارون اومدو من زدم بیرون تا واسه ارامش قلبامون دعا کنم..


ولادت پیامبر و اسمون پر از نور..

الان که اونو مینویسم..

دستامو دور تنت حلقه کردم..   توهم ازم میخوای که پیشت بمونم 

امروز شب ولادت پیامبر مهربانی ها بود..

از ساعت 2 با هم بودیم تا غروب..   ساعت نزدیکای 6:30 بودکه اون نور های درخشانو تو اسمون دیدیم..   تو از جات پریدی از ترس..  ولی اون اولیش بود

کم کم زیبا شد..   بعدش تو همه ی زندگیه من شدی


تو این لحظه ها قلبامون پره از ارامشو حس بی نظیر با هم بودن.. 

شک ندارم که یک روز شدن این تصمیم با ولادت پیامبر اتفاقی نبوده..    

امروز دستاتو بوسیدمو روی پیشونیم گذاشتم..

و از هم خواستیم که یار هم باشیم..   تا اسمون ابیه بی نهایت..   تا عشق


یاکریم..

ساعت حدودا 9 شب بود که رفتم تو حیاط..

با یه دل پر از دلتنگی..

بعد این یاکریم تنهارو دیدم.. نمیخوام بگم که چون اون یاکریمه اونجا بود یعنی تو به یاد من بودی

ولی اومده بود به من یه حس خوب بده..   انگار قلبش پر از ارامش بود