خوابم نبرد..
دلم خواست بنویسم
حیفه این روزارو ثبت نکنم..
تو این لحظه سرتو گذاشتی رو سینم.. نفسای گرمو ارومم میخوره به تنت
دارم به صدای قلبت گوش میدم..
(میدونی عشقم.. بودنت برام مثل یه ترانه ی بی نهایت قشنگه که زیبا ترین ملودی دنیارو روش گذاشتن...
صدها بار ، هزاران بار ، میلیون ها بارم اگه گوشت بدم باز هم انقدر دلنشینه که چشمام از لذتو ارامش بسته میشه..
با تمام ذره های بدنم بهت گوش میدم..)
(تو چشمام نگاه کن.. از هر حرفی واضحتره.. تو بهترین اتفاق زندگیمی.. )
الان روبروی صورتت دراز کشیدم.. با نگشتام اروم میکشم رو گونه هات تا از خستگی بی اراده چشمام بسته شه...
مراقبتم نمیذارم سردت شه...