انگار هر روز بیشتر از دیروز بهم نزدیکو وابسته میشیم..
چیزی نمونده تا این فاصله هم تموم شه ولی این روز های اخر خیلی دیر میگذره
من یه کار جدید پیدا کردم که فکر میکنم خیلی خوبه و منو نسبت به آینده امیدوار میکنه..
حس غریبی دارم.. دلم میخواد مثل قدیما برات شعر بگم
جات بدجوری پیشم خالیه اما حست میکنم.. دلم برات تنگ شده..
الان تو بغلم چشاتو بستی و من دستامو میکشم رو موهاتو اروم میبوسمش..
دوست دارم