انقلاب ما انفجار نور بود






امروز 24 بهمنه..دوروز پیش یه اتفاق خیلی خیلی مهمی افتاد..من و رضاااا بلاخره ه ه ه ه  عقددددددد کرردیممممممممممممم...لی لی لی لی لی لی..دست و جیغ و هورااااااا..هنوزم باورم نمیشه.. یه حس خیلی خوبی دارم..البته الانم انگار هزار ساله که با همیم....باور کردنی نیست اما الانم رضا خونه ماست..و داره از وای فای ما استفاده میکنه..بیابنویس عزیزم..

سلام..

من الان خجالت زده ام زیاد نمیتونم حرف بزنم  داداش علی در حال نظاره به من است

من دیگه باید برم..

خیلی دوست دارم همسرم..    از خدا می خوام به زندگیمون برکت بده..

بله برون من و قوی سپید..


تازه از خواب بیدار شدم..

امروز  10 بهمن 94 هستش..  دیشب مراسم بله برون بود البته همش به من حس عروسی رو میداد..    اولش خیلی استرس داشتم..   یه عالمه مهمون بردیم خونه ی عروس خانم 

هم من هم شکوفه خیلی خوشحالیم..   همه برآمون آرزوی خوشبختی کردن 

دوست دارم همسرم زیبای من..