محرم..

امشب شب عاشوراست..

این چند روزه دلم یجوریه..    انگار یه گم شده دارم که دوست دارم بیاد دستامو بگیره هو تو چشام نگاه کنه

بعد با تمام وجودش بغلمو پناه خودش کنه هو سرشو به سینم تکیه بده تا اشکاشو با دستام پاک کنم

منم لبامو بازارم رو موهاش غرق بوسش کنم..

اون گمشده ی من تویی..       این روزا بدجوری دلتنگتم..

فردا شب ،شب شام غریبانه..    دوست داشتم سرتو بذاری رو شونم با هم شمع روشن کنیم واسه غریبیه مولامون اشک بریزیم..


- بیا تو بغلم..  دلتنکتم

-بیا.. دستامو دورت حلقه کردم رو سینم فشارت میدم منم دلتنگتم زندگیم

- قربونت برم..  دستاتو محکم بگیر دورم

- شکوفه یه روز با هم میریم کربلا با هم یه گوشه میشینیم زیارتشو میخونیم این چند روزه برام خیلی خاص بود

- ایشالاه عشقم ..  ایشالاه..

- دستامو میگیرم دورت بهم تکیه بده نازت کنم

- شکوفه امشب یکم تو بغلت گریه کنم؟

-اره عشقم..  تو بغلم میگیرمت اروماشکاتو پاک میکنم.. زندگیه منی.. عزیزدلم اروم انگشتمو میکشم رو گونه هات محرم اشکات میشم..

- محرم روحو جسمو همه چیز منی وقتی شبا میون دستام رو سینم فشارت میدم تا خوابت ببره وقتی به برق چشمات که غرق ارامشه نگاه میکنم گرمات انگار منو به عرش میبره..

-قربونت برم گرمای تو هم پناهگاه منه..

..


مولای من..  میون این همه تاریکی نور جاودانتو به عمق قلبهامون بتابون..    تو سرورمون باش که تو بهترین سروری..

خدایا قلب منو یارمو


پاییز..

امروز رفته بودیم کوه...

روز قبلش تو بهم گفته بودی حس میکنم خیلی خوشمیگذره

منم حس میکردم قراره بارون بیاد..

صبح زود ساعت 7 راه اوفتادیم وقتی رسیدیم انگار هیچ کس پای کوه نبود

انگار معلوم بود که پاییز میخواد یه روز بینظیرو بهمون بده..   رفتیم همون جای قبلی..

من سری اتیشو راه انداختمو نشستیم کنارشو گرم شدیم..     جوج زدیم با چایی اتیشی.. 

چقدر کیف داد..   تو همش میگفتی جوجش خیلی خوشمزه شده.. 

وقتی کنار اتیش نشسته بودیم به چشای ارومت نگاه میکدم دستای گرمو مهربونت غرق ارامشم میکرد

..

تو راه برگشت رفتیم لبه ی کوه با هم جییییییغ کشیدیم تا انعکاسشو بشنویم..    بعد تو عاشق اون برگای نارنجیو رنگی شدی..   یه دسته برگ تو دستت جمع کردی گفتی میخوام ببرم خونه

بعدشم یدونه هات چاکلت خوردیم حسابی گرمو شدیم سوار تاکسی شدیم

..

امشب دلم یجوریه

حسابی خسته ام

دلم میخواست الان پیشم بودی..    دستامو اروم دورت حلقه میکردمو صورتمو میبردم تو گردنت از خستگی بیهوش میشدم

ولی..   حست میکنم  با هر تپش قلبم

..

( یجایی نوشته بود:پاییز بهاریست که عاشق شده است..  نمیدونم چرا.. شاید بخاطر غمگین و دلگیر بودن..   یا بخاطرابرای سیاه..  یا نم نم بارون..  یا هر چیزی که به غمو عشق مربوطه..  اما به نظر من دلیلش فقط و فقط رنگان..   یه عالمه رنگ.. قرمز.. نارنجی.. قهوه ای .. زرد..  مثل عشق بین منو تو..  مثل خنده هامون.. گریه هامون.. دلخوریامون.. مثل اغوشای گرمو بوسه های عاشقونمون..پایییز فصله عشقه..   همرنگ منو تو عشقم..همرنگ ما..

دوست دارم..   shokofe)


امشب اولین شب محرمه

الان میخوام دستامو بگیرم دورت..  بهم تکیه بدی با هم زیارت عاشورا بخونیم

امشب تا صبح عاشقونه عطر موهاتو نفس میکشمو با بوسه های اروم  رو پیشونیت تا پیش خدا میرم..


...

امشب چقدر بهم نزدیکی..


-لبتابو روشن کردم دلم خواست یکم بنویسم

- پس من سرمو میذارم روپات..  تو بنویس

-باشه نازم خوبی نفس من؟

-اره عشقم یکم کسلم.. نمیدونم چرا!

-قربونت برم بیا تو بغلم ببینمبرات شکلک در بیارم بخندی؟

-مگه بلدی؟ میدونی کلا منو خیلی سخت میشه خندوند

- چشام مستته..   عشق بینظیر منی..  از خونه ایندمونو رویاهامون حرف میزنی؟

تو واسم اروم حرف بزن دوست دارم

-نگهت داشتم رو سینم اروم نازت میکنم پرنده ی من..  وقتی این فاصله تموم شه تو شبای مثل امشب هیو میزنیم بیرون

من عاشق سفرای یهویی تو شبم..   سوار ماشین میشیم میریم کنار دریا اصلا نمیخوابیم بعد کنار دریا اتیش روشن میکنیم تا وقتی که خورشید در بیاد کنار اتیش بغلت میکنم تو گوشت حرفای عاشقونه میزنم  بعدش صبحونه خفن میخوریم تو تو ماشین میخوابی برمیگردیم

فقط منو تو..

-قول میدی؟

-قول میدم عشقم

-خیلی ماهی..  تشنه ی محبتتم..  مثل یه چشمه اب تو دل کویر میمونی.. بازم بگو

-هر بار که چند روز طولانی تعطیل شدیم با قطار سفر میکنیم میریم بندر عباس پیش ابجیم اینا بعد میریم حرا رو بهت نشون میدم یه جنگله که تو دریاست عمقش کمه ماهی ها توش معلومه بعد برمیگردیم ابجیم ماهی سخاری درست میکنه

من عاشق دست پختشم

- وای..  خیلی خوشمیگذره..  قربونت برم..

- دستامو گرفتم دورت شکوفه عاشق بوسیدن موهاتم..  بوسه های طولانی..

- منم عاشق بوسیدن گردنتم.. داره خوابم میگیره..  حسم میکنی؟

- اره..  انگار مثل یه پر رها شده رو موج های دریایی..   لباتو بذار رو گردنم تو بغلم فشارت بدم..

- اروم میبوسمش..  چشاتو میبندی باهام؟

- اوهوم.. دستامو میکشم رو گونت.. نفسای گرمم میخوره بهت

کنارتم ترانه ی زندگیه من..  لبامو از رو موهات برنمیدارم بوت میکنم گل من

چشاتو ببند میون دستام..

-عاشقتم زندگیم..   بغلت بهترین جای دنیاست..   با نوازشام چشاتو ببند..   بستم..

- به صدای قلبت گوش میدم...    بستم..


سوتیه بزرگ..

حسابی دلم برات تنگ شده بود..

ولی چند روزیه که کارامون بهم گره خورده هو نشده بود همو ببینیم..

بدخره امروز همو دیدیم..   رفتیم نازی اباد با هم یکم قدم زدیم بعدش رفتیم انقلاب

تو میخواستی کاغذ واسه طراحیت بخری

تو راه به انقلاب میخواستی به من اس بدی که اشتباهی اس دادی به داداشت

(رضا چرا ازم پرسیدی پنکک زدم یا نه؟)     انگار دیگه سوتیه رو داده بودیم

تو بهم گفتی رضا چیکار کنیم؟  من گفتم بگو گوشی دست رفیقم بود که میخواست به نامزدش اس بده اشتباهی به تو داده

تو گفتی باورش نمیشه..  باید یه دختری رو اینجا خفت کنیم بگه من رفیقشم اشتباه اس دادم

هیچی دیگه..  وایسادیم سر چهار راه دنبال قیافه های مهربون.. بعد یه پسر دختره رو پیدا کردیمو دختره زنگ زد

خلاصه به خیر گذشت..

بعدش تو برام یه بافت صورتی خوشگل خریدی خیییییییلی دوسش دارم

بعدشم اومدیم کنار یادگاری معروف که یکی دیگه برامون به یادگار گذاشته عکس یادگاری گرفتیم


دوووووووووووووووووووووووووووست دارم...