خیلی وقته فرصت نشده بود که اینجا بنویسم..
امروز جمعه هستو من هنوز دراز کشیدم تو رختخواب
خییییلی حس خوبی دارم.. امتحانامو دادم و سه ماه دیگه 21 ماه تموم میشه..
دیروز باهم رفتیم شابدولعظیم تا نظرمونو تو اولین روز ماه رمضان بدیم. بعد از اینکه نون پنیرهارو پخش کردیم افطار دعوتمون کردن بعدشم رفتیم تو پارک افطار کردیم.
این روزا از بودنت خییییلی آرامش میگیرم. دوستت دارمم همنفسمم