شب بارونی..


(این عکسو تا دیدم گفتم جاش تو وبمون خالیه)

دیروز از صبح تا شب بارون قطع نشد

من رفته بودم سر کار..    تو راه برگشت دستای سردمو تو دستات گرفته بودی..  

خیابونا خیس خیس بود..   خیلی قشنگ بود

ولی..    حیف که دستای واقعیتو نداشتم..      

ولی انگار یادت تو قلبم یه چراغ گرم روشن کرده بودو تمام خستگیمو گرفتی..

این روزا بدجوری جات کنارم خالیه..    هوای بارونی..  جای خالیتو همش به رخم میشه

وقتی رسیدم خونه یکم بعدش دستاتو گرفتی دور تن خستمو همه وجود من شدی..

دیشب خوابتو دیدم..   با موهای موج دارو چشای قهوه ای روشن

...

یه روز تو این شبای بارونی با بوسه ی بیدارت میکنم تورو یاد این شب میندازم..

این روزا بهت میگم یار جاودانه ی من..

دوووووووووووووووووووووووووووست دارم

..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد