به یادتم..


به توفکر می­کنم...
تو نیستی...
چه سخت است که نزدیک باشی...
اما... اما نباشی...
تمام این شب­ها را بیدار می­مانم...
و به تو فکر می­کنم...
با یاد تو، تحمل این روزها آنقدرها هم دشوار نیست...

ایستاده ام... همینجا... کنار تمام دوست داشتن هایمان...
بهانه ها...
دلتنگی­ها­...
کنار درد و دل­ها...
قصه ­ها...
شعرها...

کنار خنده­ های کمیاب تو که به دنیایی نمی­ بخشم...
همینجا... کنار تو....

می­خواستم بگویم: " گنجشک کوچک من باش تا در بهار تو درختی پرشکوفه شوم"...
..
دلم تنگ می­شود...
برای تمام غروب­ها ساعت پنج...
پنجره...
پاییز...
برف...
شعرهایی که خواندیم...
تمام یادگاری ها...
همه و همه ...

داری از سفر بر میگردی
دستامو دور تنت حلقه کردم..    مثل همیشه
بهم تیکه دادیو خوابیدی
دوستت دارم...




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد