امشب چه دلتنگم..
به یاد گذشته های به تاریکیه اتاق کوچکم امده ام
به یاد روز های بی تو..
روز هایی که پاییزو زمستان سیاه سفید بود.. و من انگار گاهی زیر برفها مدفون میشدم
امشب میگویم، که زیر برفهای سرد به تو فکر میکردم.. به دستهای گرمو وفادارت
به نور قلبت که خورشید میشودو گلها شکوفه میدهند.. به بوسه های مستانه که چشمایت را درخشان میکند..
میبینی..
میان واژه ها غوطه ور شده ام.. به دنبال تو میگردم
با کدام واژه.. کدام حرف.. میتوان تورا سرود
تو ترانه ای زندگیه منی..
ترانه ای که پرنده های مست در هنگام غروب دست جمعی میخوانند..
ترانه ی تورا باید در کنار دریا شنید.. کنار شعله های اتشو نوازش بوسه های خسته ی موج های بیقرار ،به روی ساحل ارامش..
امشب حالو هوای دلم پاییزی است
نم نم باران میبارد.. و تو
در کوچه باغ دلم قدم میزنیو صدای خش خش برگهای طلاییو بوی خاک مشام را پر میکند
امشب تسخیر شده ام..
میان دستهای تو پر میگشویم.. تا بینهایت.. تا بوسه ای مهربان.. تا بوسه ای گرم..
امروز سه شنبه بود..
قرار بود بریم سینما که کنسل شد با هم رفتیم مانتو خریدیم
دلم حسابی برات تنگ شده بود
بعد از خرید رفتیم تو پارک نشستیم ، نمیشد همدیگه رو بغل کنیم ولی انگار وقتی دستای همو فشار میدادیم قلب هامون همدیگه رو به اغوش میکشید..
..
این روزا یکمی برامون مهم شده.. قراره من کنار دانشگاه همزمان برم سربازی
اگه بشه دوسال زودتر به هم میرسیم...
امشب دلتنگ بغلتم.. دلم دستاتو میخواد
ولی.. بعضی لحظه ها انقدر قلبهامون که بهم گره میخوره که فاصله ی جسمامون از هم کمرنگ میشه
مثل این لحظه که از پشت بغلم کردی.. صورت گرممو دارم اروم میکشم رو صورتت..
دوست دارم پاره تنم ..
دوست دارم ارامش قلبم