الان ساعت 3 شبه
من تنهام.. تو میون دستام خوابیدی
ولی من بیدارم...
امشب صدای باد شدید میاد یه سوره خوندمو فوت کردم تو صورتت تا ترست بره
دلم گرفته.. امروز که پیشت بودم تو انقلاب یاد اون روز افتادم..
اون روز که بهم گفتی رضا فک کنم اون مرده گرسنه هست
بیا این پوله رو بگیر براش سیبزمنی بخر..
بهت افتخار میکنم عشقم.. زیباییه نور قلبت منو به شوق میاره..
حیفم اومد اینجا ثبتش نکنم تا هر وقت میخونمش از عشقت به خودم ببالم
..
میخوام این نوشته رو با یه دعا تموم کنم
خدیا.. از ثروتت منو یارم بده تا با دست باز تر دستای خسته رو بگیریم
پاره ی تنم.. حست میکنم
یادت ارومم میکنه
دوست دارم..
دوست دارم
دوست دارم