چقدر بی انصافی..منت کارکردن و خسته شدنتو سر من میزاری؟! مگه من اینو ازت خواست؟! مگه همیشه بهت نگفتم خودتو خسته نکن..استراحت کن..غذا بخور؟! مگه من گفتم صبح تا شب خودتو اونجا حبس کنی؟! نه رضا من به اینچیزا نیازی ندارم..نفهمیدی که من فقط نمیخواستم بخوابم..چون هنوز دوس داشتم باهات حرف بزنم..چون به حضورت نیاز داشتم..چون اشکایی که الان داره از چشام میریزه اون لحظه ها بغض بود تو گلوم..چون نمیخواستم بخوابم اینکارو کردی؟! خیلی بی انصافی..حتی وقتایی هم که دلم میگیره تمام و کمال پیش من نیتستی..همیشه یه موضوعی هست..یا خسته ای یا کار داری یا کلاس داری یا مهمون داری..من فقط میخواستم پیشت باشم گناهم این بود..که تو نفهمیدی..ببخش که ظهرا میخوابم..معذرت میخوام..منکه بیدارم اما تو خوبه خوب بخواب..شاید وقتی خستگیت تموم بشه حال منو بهتر بفهمی..            

دیگه این نوشته هارو پاک نمیکنم..میزارم بمونه یا یادم باشه که بعضی از شبا هم تو نیستی..

شبت بخیر..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد