امروز یه روز فوق علاده ارومو پر از ارامش بود
انگار تک تک لحظه هاشو با هم بودیم.. نزدیک نزدیک
دیشب گفتی رضا میخوام برم بالا پشت بوم ماهو ببینم.. گفتم منم میام
تو رفتی بالا پشت بوم منم رفتم تو کوچه هو باهم چند دیقه ای حرف زدیم..
من گفتم ماهو میبینی عشقم..
گفتی اره
گفتم اگه راست میگی چه شکلیه
بعد تو گفتی شکل تویه.. بعد که دیدی دارم ذوق میکنم گفتی افعال معکوس بود..
بعد بهت گفتم که چقدر ارومم کنارت.. گفتم عشقت تو قلبم میدرخشه..
تو هم پر از شوقو ارامش بودی
بعدشم با هم زیارت عاشورا خوندیمو دباره تو محرم اشکای من شدی
امروز بعد افطار قرار شد دو رکعت نماز شکر بخونم بخاط عشق بی نظیرت تو قلبم
تو هم گفتی بیام اینجا از طرف تو بنویسم که
(تو بهترین اتفاق زندگیمی.. میخوام کنار هم قشنگ ترین روزارو بسازیم.. میخوام باهم پرواز کنیم.. همیشه پیشم بمون)
..
الانم میخوام بگیرمت تو بغلم
گرمای دستای مهربونمو بسپارم به گلبرگ گونه هات تا چشات بسته شه
دوست دارم همنفسم.. پیشتم تا خود خدا