یاکریم..

ساعت حدودا 9 شب بود که رفتم تو حیاط..

با یه دل پر از دلتنگی..

بعد این یاکریم تنهارو دیدم.. نمیخوام بگم که چون اون یاکریمه اونجا بود یعنی تو به یاد من بودی

ولی اومده بود به من یه حس خوب بده..   انگار قلبش پر از ارامش بود


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد